کد مطلب:106586 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

خطبه 201-در باب حدیثهای مجعول











[صفحه 35]

از خطبه های آن حضرت است. این خطبه هنگامی ایراد شد كه شخصی درباره احادیث بدعتزا و روایات گوناگون كه در نزد مردم رواج دارد، از حضرت پرسید، پس فرمود: احادیث البدع: روایاتی است كه پس از پیامبر به دروغ از او نقل شده است، و كارهایی هم كه در دین بر اساس آن روایات پایه گذاری شده نیز بدعت نامیده می شود. تبوء مقعده: به جایگاه خود فرود آمد و در آن استقرار یافت. لقف عنه: با شتاب آن را دریافت كرد. وهم به كسر (ه): اشتباه كرد، وهم به فتح (ه) می خواست كاری را انجام دهد ولی قوه ی واهمه او را به جانب دیگری برد. جنب عنه: از او كناره گیری كرد. (آنچه از احادیث كه در میان مردم وجود دارد مخلوطی است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محكم و متشابه و احادیثی كه به خوبی محفوظ مانده و روایاتی كه طبق ظن و گمان نقل شده است. برخی از مردم در زمان رسول خدا (ص) اخبار دروغی به آن حضرت نسبت دادند تا آنجا كه روزی در میان جمعیت بپا خاست و بر این عمل اعتراض كرد و چنین فرمود: (هر كس عمدا بر من دروغ بندد، جایگاهش آتش دوزخ و جهنم سوزان است) همانا كسانی كه برای تو اخبار و احادیث را نقل می كنند از چهار گروه بیرون

نیستند. 1- منافقان، منافق كسی است كه اظهار ایمان می كند و خود را به اسلام نسبت می دهد، از گناه نمی ترسد و دوری نمی كند، از روی عمد بر پیامبر خدا دروغ می بندد، اگر مردم می دانستند كه او منافق و دروغگوست حرف او را قبول نمی كردند، اما می گویند: او صحابی پیامبر است، رسول خدا را دیده و از او شنیده و مطالب را از آن حضرت دریافت كرده است، در نتیجه گفتار او را می پذیرند، در حالی كه خداوند وضع منافقان را چنان كه باید روشن ساخته و اوصاف آنان را برای تو برشمرده است، اما آنان پس از درگذشت پیامبر (ص) باقی ماندند و به پیشوایان ضلالت و گمراهی و كسانی كه با دروغ و بهتان مردم را به دوزخ می كشاندند، تقرب جستند، كارهای ایشان را تقلید كردند و آنها را فرمانروایان جامعه قرار داده و بر گردن مردم سوارشان كردند، و به وسیله ایشان به خوردن دنیا مشغول شدند، اصولا مردم، همراه پادشاهان و دنیا هستند، مگر كسی كه خداوند او را از گناه نگهداری فرماید. این بود یكی از گروههای چهارگانه. 2- اشتباه كاران، شخصی كه از رسول خدا چیزهایی شنیده ولی درست آن را حفظ نكرده است، پس دچار اشتباه شده ولی به عمد دروغ به پیامبر نبسته است، پس آنچه دارد و می داند، رو

ایت می كند و به كار می بندد، و می گوید: من آن را از رسول خدا شنیده ام، در حالی كه اگر مسلمانان می دانستند كه اشتباه كرده آن را از او نمی پذیرفتند، و اگر خود او نیز به اشتباهش پی برده بود آن را رها می كرد و به آن عمل نمی كرد. 3- اهل شبهه: سوم كسی كه چیزی را از رسول خدا شنیده كه به آن امر می كرده (امر موقت بوده) ولی بعدا كه از آن نهی كرده آن را نشنیده یا چیزی را شنیده كه حضرت از آن نهی می كرده و بعدا كه به آن، امر كرده نشنیده است، بنابراین، مطلب اول را كه نسخ شده به خاطر سپرده اما به مطلب بعدی كه ناسخ آن است توجه نكرده است و اگر می دانست كه آنچه شنیده نسخ شده است آن را ترك می كرد و اگر مسلمانان نیز هنگامی كه كلام او را می شنیدند، می دانستند كه نسخ شده است آن را از او نمی پذیرفتند. 4- حافظان راستگو: قسم چهارم شخصی كه به خدا و رسول او دروغ نبسته است و به واسطه خوف از خدا و احترام رسول گرامی اش دروغ را دشمن می دارد، و از اشتباه هم مصون است، بلكه آنچه را شنیده به درستی حفظ كرده و بدون كم و زیاد نقل می كند، ناسخ را حفظ می كند و به آن عمل می كند و منسوخ را حفظ می كند و از آن دوری می گزیند، عام و خاص و محكم و متشابه

را شناخته و هر كدام را در جای مناسب خود قرار می دهد. گاهی از رسول خدا سخنانی صادر می شده كه دارای دو وجه بوده است: یك وجه خاص و یك وجه عام، پس كسی كه مقصود خدا و پیامبر را درك نكرده بود آن را می شنید و بدون شناخت معنی و مقصود و هدف از آن، به توجیه آن سخن می پرداخت، و این چنین نبود كه تمام اصحاب رسول خدا از آن حضرت سوال كنند و برای فهمیدن آن كنجكاوی كنند، تا آنجا كه دوست می داشتند عربی از بیابان یا غریبی از راه دور برسد و از آن حضرت چیزی سوال كند تا آنها پاسخش را بشنوند، اما من هرگز چیزی به قلبم خطور نمی كرد مگر آن كه آن را می پرسیدم و كاملا به ذهنم می سپردم، این است وجوه اختلاف مردم در احادیث و اختلاف روایاتشان.) ان فی ایدی الناس... و حفظا و وهما، در این عبارات سخنانی را كه از قول رسول اكرم برای مردم نقل می شود برشمرده است، صدق و كذب از ویژگیهای خبر است ولی حق و باطل اعم از این دو است، زیرا شامل افعال زیر می شود، و ناسخ و منسوخ، عام و خاص و متشابه را نیز فرا می گیرد. و اما الحفظ، مقصود از كلمه ی (حفظا) چیزی است كه از بیان رسول خدا به طور كامل حفظ شده باشد، (وهم) سخنی است كه در آن غلط و اشتباه رخ داده باشد مث

لا خیال كرده كه عام است در صورتی كه خاص می باشد یا ثابت بودن آن را تصور كرده در حالی كه نسخ شده باشد، و جز اینها. و قد كذب علی رسول الله (ص) علی عهده... النار، از جمله دروغهایی كه بر پیامبر بسته اند این است كه مردی عبای آن حضرت را به سرقت گرفت و نزد گروهی از مردم آمد و گفت: پیامبر عبایش را به عنوان نشانی به من داده است، كه فلان زن را به من تزویج كنید، مردم گفتار او را نپذیرفتند، و بلافاصله كسی را برای تحقیق خدمت حضرت روانه كردند، در آن حال مرد دروغگو برخاست و آب نوشید، ماری او را گزید و درحال بمرد، پیامبر كه جریان را شنید به علی (ع) فرمود: شمشیر را بگیر و برو، و چون او را یافتی و دست بر او پیدا كردی، وی را به آتش بسوزان، پس علی (ع)، به قصد یافتن او آمد و او را یافت و دستور سوزاندن وی را صادر فرمود. این نمونه ای از دروغها بود كه بر پیامبر بسته شده و در متن خطبه به آن اشاره فرموده است. باید بدانی كه دانشمندان در توضیح این مطلب كه بر پیامبر (ص) ناگزیر دروغ می بندند دلیلی آورده و گفته اند: از پیامبر (ص) روایت شده كه فرمود: (به زودی بر من دروغ می بندند) اگر این حدیث، راست و درست باشد ناگزیر باید بر پیامبر دروغ بب

ندند چون اگر دروغ نبندند گفتار پیامبر كذب خواهد شد و اگر این حدیث دروغ باشد محققا بر پیامبر دروغ بسته شده است (خود این حدیث دروغ آن را اثبات می كند). امام (ع) در این قسمت از خطبه رجال حدیث را به چهار گروه منحصر كرده است و دلیل بر انحصار در چهار قسم گفتار آن حضرت است كه فرمود: برای آنان پنجمی وجود ندارد و مناسبت انحصار در چهار قسم این است كه نقل كننده ی حدیث یكی از این چهار گروه است. 1- منافق است كه احادیث را به دلخواه خود نقل می كند، چه اصل حدیث دروغ باشد، یا راست باشد و مطابق هوا و هوس خود آن را تحریف و كم و زیاد كند، چنین شخصی خود گمراه است و دیگران را هم به قصد و عمد گمراه می كند. 2- منافق نیست اما حدیث را مطابق فهم و پندار خود روایت می كند، این شخص از روی سهو و اشتباه گمراه شده و دیگران را گمراه می كند. 3- آنچه را كه شنیده درست نقل می كند، (در حالی كه به شرایط و خصوصیات آن از قبیل عام و خاص، ناسخ و منسوخ و جز اینها آگاهی چندانی ندارد.) این شخص نیز گمراه و گمراه كننده است، اما به طور عرضی، نه ذاتی و عمدی. 4- قسم چهارم شخصی كه به خوبی حفظ كرده و درست نقل می كند و به شرایط آن نیز آگاهی و بصیرت كامل دارد، تنه

ا این فرد است كه هم خود در راه راست قدم گذارده و هم دیگران را به صراط مستقیم هدایت می كند. امام (ع) با این سخن: رجل منافق... فهذا احد الاربعه، به اولین قسم از اقسام چهارگانه اشاره فرموده است. متصنع بالاسلام، اسلام را شعار خود قرار داده، و تظاهر به آن می كند. لا یتاثم، اشاره به این معنا دارد كه: چون شخص منافق به عنوان یك فرد گنهكار كه در آخرت به كیفر و عذاب دچار خواهد شد شهرت ندارد، بنابراین كسی از او، ترس و بیمی نداشته از او دوری نمی كند، و علت آن كه جامعه گفته های او را می پذیرند آن است كه تظاهر به اسلام و مصاحبت پیامبر كرده و ادعا می كند كه خود سخنان آن حضرت را شنیده، در حالی كه مردم از نفاق باطنی او بی خبرند، آنجا كه خداوند متعال در رابطه با كیفر منافقان می فرماید: (ان المنافقین فی الدرك الاسفل من النار.)، و نیز هنگامی كه به توصیف حال آنها پرداخته و بیان می كند: (اذا جاءك المنافقون قالوا نشهد انك لرسول الله.)، این آیه دلیل بر آن است كه منافقان كاذب و دروغگو هستند، زیرا به زبان شهادت به حقانیت پیامبر می دهند در صورتی كه عقیده ی آنان بر خلاف این است و چنین مردمی از دروغ بستن بر پیامبر باكی ندارند. ائمه الضل

ال، منظور از این كلمه خلفای بنی امیه است، و آنان كه مردم را به آتش دوزخ فرا می خواندند، كسانی بودند كه مردم را به پیروی از بنی امیه در اموری كه بر خلاف دین و اسلام بود می خواندند و این متابعت و پیروی كردن موجب رفتن به جهنم و دخول در آتش بود. بالزور و البهتان، اشاره به اموری است كه وسیله ی تقرب جستن منافقان به بنی امیه بود، از باب نمونه: اخباری در فضیلت و ولایت و فرمانروا بودن آنان از قول پیامبر جعل می كردند و در مقابل، از آنها مال و ثروت و پول و پاداش می گرفتند، و سرپرستی كارها و فرمانروایی بر مردم به آنان داده می شد. و انما الناس... الا من عصم، امام (ع) در این گفتار به علت و انگیزه ی كاری كه منافق انجام می دهد اشاره می كند، زیرا: بدیهی است كه دوستی و علاقه به دنیا بر منافقان و جز آنها چیره می باشد، به دلیل آن كه امور دنیا برایشان محسوس و با آن در تماسند، ولی نسبت به آخرت و خصوصیات آن و هدفی كه از خلقت آنان در دنیا اراده شده آگاهی ندارند، علاقه ای نشان نمی دهند، مگر كسی را كه خداوند هدایت فرموده و با كششی معنوی به طرف خود، او را از امور باطل مادی و دنیوی حفظ كرده است. و در این جمله به مطلب دیگری نیز اشاره شد

ه است و آن كمیاب بودن وجود نیكان و صالحان است چنان كه خداوند در قرآن كریم می فرماید: (... الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و قلیل ماهم.)، و در آیه ی دیگر نیز فرموده است: (... و قلیل من عبادی الشكور.)، سپس امام علیه السلام به بیان حالت منافقان با پیشوایان ضلالت پرداخته و چنین فرموده است: ثم بقوا بعده، این امر بدیهی است كه بلافاصله پس از وفات رسول اكرم هنوز پیشوایان گمراهی به طور رسمی وجود نداشتند، بنابراین می توان سخن امام را به دو وجه توجیه كرد: 1- چون حضرت یقین دارد كه در آینده ی نزدیك چنین امری پیش می آید آن را به منزله واقع فرض كرده، و كلام فوق را بیان فرموده است. 2- اشاره به كسانی است كه پس از پیامبر اكرم باقی مانده و از اطرافیان معاویه شدند، چون او در آن هنگام پیشوای گمراهان بود. و رجل سمع من رسول الله (ص) شیئا لم یحفظه... لرفضه...، اشاره به قسم دوم از ناقلان روایت است. شارح در توضیح این قسمت از سخنان حضرت كه در معرفی این گروه آمده، برای چنین شخصی دو اشتباه ذكر كرده است: لفظی، معنوی: سخنی را كه از پیامبر شنیده، نتوانسته است به درستی لفظ آن را ضبط كند، و معنای آن را هم درست درك نكرده، و هنگامی كه می خواه

د آن را برای دیگران بازگو كند، معنایی كه خود تصور كرده است- در حالی كه بر خلاف اراده پیامبر است- با لفظی از خود بیان می كند، بنابراین آنچه را كه گفته، هم از نظر معنی و هم از جهت لفظ بر خلاف گفته پیامبر است، اما تعمدی در این جهت نداشته، زیرا: آن را كه به نظر خود از پیامبر شنیده، روایت كرده و به آنچه در فكر و اندیشه ی او درست بوده عمل كرده و آن را به رسول خدا نسبت داده است، علت به غلط افتادن مردم و پذیرفتن گفتار او آن است كه آنها به اشتباه او آگاهی نداشتند، و علت اشتباه كردن خود او در نقل روایت و عمل به آن، توهم و پندار او به هنگام شنیدن بوده است، كه اگر توجه به این امر داشت نقل آن روایت و عمل به آن را ترك می كرد. و رجل سمع... لرفضه، اشاره به قسم سوم است، كه علت به غلط افتادن ناقل و همچنین سبب گمراه شدن مردم با شنیدن از او، یك موضوع است و آن آگاه نبودن آنان از نسخ روایت است. و آخر رابع... و محكمه.... امام با این جمله به گروه چهارم اشاره فرموده و در جمله بعد آن را توضیح داده است: و عرف الخاص و العام فوضع كل شیئی موضعه یعنی، از جمله ی مزیتهای گروه چهارم آن است كه موارد عام و خاص روایات را دانسته و هر كدام را به ج

ای خود به كار برده اند. سپس امام (ع) به درستی و واقعیت قسم سوم آگاهی داده و چنین فرموده است: و قد كان یكون من رسول الله (ص). این امر در زمان پیامبر اكرم وجود داشته است كه برخی اشخاص سخنی را از آن حضرت می شنیدند كه دارای دو وجه بوده است، یكی خاص و دیگری عام، و شنونده توجه به این كه یكی از آنها مخصص دیگری است، نداشته است، و یا این كه تنها سخن عام را شنیده و تخصیص دهنده ی آن را كه بعدا صادر شده، نشنیده است و لذا آن را به معنای عامش نقل می كند و از معنای واقعی آن كه خاص است بی خبر است، و یا اصل سخن عام است ولی او آن را منحصر به موردی خاص می داند و جز در آن مورد خاص به آن عمل نمی كند و مردم از او پیروی می كنند. و لیس كل اصحاب رسول الله...، این جمله پاسخ پرسش تقدیری است، گویا چنین سوال می شود: با این كه اصحاب و اطرافیان پیامبر اكرم زیاد بوده اند و او نیز با یاران خود در بیان حدیث بسیار بردبار و متواضع بوده است پس چرا در گفتار آن حضرت به اشتباه افتاده اند؟ امام علیه السلام در پاسخ می فرماید كه: برای تمام آنها امكان توضیح خواستن و سوال كردن نبود و احترام و عظمت آن حضرت بسیاری را از این كار باز می داشت، و حتی می خواس

تند و انتظار می كشیدند كه دیگری یا مسافری از راه دور بیاید و سوالی مطرح كند تا پاسخ آن را بشنوند و استفاده كنند و برای آنها نیز باب سوال باز شود، اما راجع به خودش، توجه می دهد كه در سوال و توضیح خواستن از تمام مسائل مشكل كوشش فراوان داشته و پاسخها را دقیقا حفظ می كرده است، تا این كه مردم برای درك فضیلت و كسب نورانیت به او مراجعه كنند.


صفحه 35.